با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
یکی از ملاکهای تلاوت صحیح قرآن، آرامشبخش بودن آن است. هر گاه تلاوت قرآن، موجب آرامش و احساس خوش معنوی باشد، میتواند شنونده را مفید افتد. این ملاک، در بعضی تلاوتها که قاری با یک نفَس میخواند و رنگش را سرخ و کبود میکند، برای شنونده حاصل نمیشود؛ بلکه بر عکس، حالتی از هیجان، آشوب و اضطراب ایجاد میکند. از آنجا که بیشتر شنوندگان قرائت، با قاری همخوانی و همنوایی میکنند، وقتی قاری با یک نفس بلند و بدون مکث به تلاوت میپردازد، شنونده، نفس کم میآورد و حواسش از محتوای آسمانی آیات، به کم آوردن نفسش معطوف میشود. همچنین تشویقی که برای اینگونه قاریان از مردم بلند میشود، نه تشویق تلاوت درست و گیرا و اثرگذار، بلکه تشویق نفَس بلند قاری است و به نحوی برای جبران فشاری است که قاری به خودش وارد کرده است. اکنون سؤال اینجاست که آیا تلاوت قرآن توسط پیامبر با عظمت اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، که آورندهی این کتاب نورانی هستند، به همین نحو بوده است؟ کدامیک از ائمهی اطهار (علیهمالسلام) اینگونه تلاوت کردهاند؟ آیا صحابه، قرآن را اینگونه در محضر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یا هر یک از ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) تلاوت میکردهاند؟ آیا این نحوه از تلاوت، بر معنویت و نورانیت شنونده میافزاید و او را با معجزه بودن کلام الله، بیشتر آشنا میسازد؟ اگر جواب این سؤالات منفی است، چرا باید قاریان قرآن، به جای تلاوتی نرم و روان و تأثیرگذار، با اصوات و الحان حزنانگیز و جاننواز، با نفَسهای بلند و تلاوتهای بنفش، خودنمایی و مجلسآرایی کنند؟! معلوم نیست این سنت غلط در تلاوت قرآن، از چه زمانی بر جان قاریان چنگ انداخته ولی در ایران، به نظر میرسد به حدود پنجاه سال قبل برگردد؛ زمانی که پای قاریان حرفهای مصری به ایران باز شد و آرام آرام، الگو و سرمشق قاریان ایرانی شدند.
سلام علیکم اولاً: مرجع تقلید، معصوم نیست که عاری از خطا باشد و نتوان او را نقد کرد. پس نباید از نقد مراجع تقلید، تعجب کنید و آن را کاری عجیب و جدید بدانید. ثانیاً: اگر در درس آقایان مراجع تقلید، حضور یابید، خواهید دید که هم آن عزیزان، از استادان خود، نقل و نقد میکنند و هم شاگردان، به صورت زنده و رو در رو، از استاد و مواضعش انتقاد و اشکال میکنند. نکتهی جالب، این است که مراجع معظم تقلید، با سعهی صدر و روی خوش، به اشکالات و انتقادات شاگردان خود، گوش داده و به آنها پاسخ میدهند. ثالثاً: نباید برای منصبی که حدود مشخصی ندارد و برخی نالایقان، با صرف مبالغی وجوه نقد، توانستهاند جمعی سادهدل را بر گرد خویش، جمع آورده و ادعای مرجعیت نمایند، مصونیت از انتقاد، قائل شوید. اگر این باب شود که از مراجع تقلید، نمیتوان انتقاد کرد، فرصتطلبانی پیدا خواهند شد که با جمعآوری گروهی در اطراف خود، خویش را مرجع تقلید معرفی نموده و از معرض انتقاد سالم و سازنده، دور سازند؛ که در این صورت، کار عوام، سخت و سختتر شده و حیرت و سرگردانیشان روز افزون خواهد بود. رابعاً: ما در دینداری خود، با هیچ شخصی تعارف نداریم. مرجع تقلید، آبرویش را از دین خدا گرفته است نه این که دین خدا، آبرویش را از مرجع تقلید گرفته باشد. پس وقتی مرجع تقلید، به جای این که بلندگوی شرع انور باشد، قدم در راه ذوقیات و علایق و سلایق خود بگذارد و خواستهی خود را به جای خواستهی دین، بیان نماید، بر شاگردان اوست که او را تحذیر و عوام مردم را از تعسف او، با خبر نمایند. خامساً: توصیه میکنم از شخصیتزدگی، بپرهیزید و همچنان که توصیهی اولیای دین است، مردمان را با دین خدا بسنجید نه این که دین خدا را با مردمان بسنجید. ملاک ما، ثقلین است یعنی قرآن کریم و روایات معتبر از عترت طاهره (علیهم السلام)، پس آنچه مطابق با ثقلین بود را بپذیرید و آنچه مطابق نبود را رها کنید تا کمال یابید و به سعادت ابدی برسید. ان شاء الله
اگر بخواهى دوّمین نفر یعنى موساى کلیم(علیه السلام) به تو معرفى مى کنم، آن گاه که عرضه داشت: پروردگاررا! به آن چه به من از نیکى عطا کنى نیازمندم، به خدا سوگند! موسى(علیه السلام)غیر از قرص نانى که بخورد از خدا نخواست; زیرا وى (از زمانى که از مصر فرار کرد و به سوى مدین آمد) از گیاهان زمین تغذیه مى کرد تا آن جا که بر اثر لاغرى شدید و تحلیل رفتن گوشت بدن او رنگ سبز گیاه از پشت پرده شکمش آشکار بود. و چنان چه بخواهى سوّمین نفر داوود ـ که درود خدا بر او باد ـ صاحب «مزامیر» و قارى بهشتیان را به تو معرفى مى کنم; او با دست خویش از برگ درخت خرما زنبیل مى بافت و به دوستانش مى گفت کدام یک از شما حاضر است این ها را براى من بفروشد، از بهاى آن قرص نان جویى تهیه مى کرد و تناول مى نمود.
فرمان او قطعى و حکیمانه است و رضاى او امان و رحمت. با علم و آگاهى داورى مى کند و با حلم و بردبارى عفو مى نماید. خداوندا سپاس و ستایش مخصوص توست، در برابر آن چه مى گیرى و آن چه عطا مى کنى و بر عافیت و بلایى که مى فرستى; حمد و سپاسى که رضایت بخش ترین حمدها نزد تو باشد; حمدى که محبوب ترین حمدها در پیشگاه توست; حمدى که برترین حمدها نزد تو خواهد بود. حمدى که تمام جهان خلقت را پر کند و تا آن جا که خواسته اى، برسد; حمدى که از تو محجوب و پوشیده نماند و در پیشگاه تو کاستى نداشته باشد; حمدى که عددش پایان نگیرد و در پهنه زمان، فنا در آن راه نیابد. (خداوندا) کنه عظمت تو را هرگز درک نمى کنیم، جز این که مى دانیم تو زنده و قائم به ذات خود و دیگران قائم به تواند. هیچ گاه خواب سبک و سنگین، تو را فرا نمى گیرد (تا از بندگانت غافل شوى). افکار (بلندپرواز) هرگز به تو نمى رسد و چشم ها (ى تیزبین) تو را نمى بیند; ولى تو چشم ها (و حرکات آن ها) را مى بینى و اعمال و کردار (بندگان) را احصا مى کنى و زمام همگان به دست توست.